پرواضح است که توصیه این نوشتار، این نیست که ما نیز همانند عربانْ واقعگرایی سیاسی بهخرج داده و جلوتر از آنها صدر تاریخ خود را ذیل تاریخ غرب تعریف کرده و آیینههای خود را از آنان بگردانیم زیرا معتقدم که ایران بهلحاظ تاریخی، آیینهای جز غرب برای تاباندن خود ندارد و بالعکس. اما منافع ملی ما ایجاب میکند که بر سر مسائل خودمان با غرب گفتگو (منازعه ـ مصالحه) کنیم نه مسائل و منافع دیگرانی که در تعارض منافع با ما هستند. اینکه «رفلاکسیون» ما و غرب از میان صورتهای ممکن، صورت خصمانه بهخود گرفته، بیشتر به فقدان مبانی فلسفی و ضعف ساختارهای سیاسی بر میگردد. تاریخ گواهی میدهد که واقعیتی بهنام «امت اسلامی» اگر در تحت زعامت پیامبر اسلام حظّی از وجود داشت، بعد از ارتحال آن حضرت وجود خارجی نداشته و ما همواره با مراتب و اطیافی از «امت عربی» مواجه بودهایم که موضع ایران نسبت به آن، موضع «درونیبیرونی» بود. اینک در شرایطی که دور تازهای از تضاد منافع عربان با ایران نمایان شده است، امیدوارم دولت جمهوری اسلامی ایران بداند که منابع حیاتی کشور را باید در کدام جبههها هزینه نماید.
آیینهگردانی اعراب
مصطفی نصیری
روابط سیاسی عربان با ایران در یکی دو دهه اخیر، بهخلاف سابقه فرهنگی تاریخی، دچار چنان دگردیسیای شده است که در چهارده سده گذشته بیسابقه بوده است. بهگواه تاریخ، عربان حتی در ایامی که مقدرات ایرانزمین را در دست گرفته و بر آن حکم میراندند، اینگونه جسارت و بیپروایی در برابر ایران و ایرانیان نشان نمیدادند که امروز نشان میدهند. جالبتر اینکه؛ نظام جمهوری اسلامی ایران بهصورت عام و روشنفکران و دستگاه دیپلماسی کشور بهصورت خاص بهعنوان رادارهای پایش پیرامونی، قادر به شناسایی و ثبت این تغییر بیسابقه در زمان تکوین و مراحل اولیه رشد سریع آن نشدند و تنها زمانی این تغییر را «الاحساس والمشاهده»کردند که واقعیت آن با تمام هیکل زمخت و بدقواره خود در برابر چشمان آنها ایستاد و عرض اندام کرد.
اگر خودم بخواهم به این پرسش که؛ آیا طول موج تغییرات در عربستان بسیار نرمتر از ارتعاشپذیری و حساسیت رادارهای شناسایی و کنترل فضای حیاتی کشور بوده؟ یا اصولا چنین رادارهایی که در برابر هرگونه تغییرات پیرامونی حساس باشند ـ بویژه در دانشگاهها و موسسات مطالعاتی و دیپلماتیکی ـ وجود خارجی ندارند؟ پاسخ بدهم، بدون تردید به شق دوم تاکید خواهم کرد زیرا دیرگاهی است که ایرانشهر به امان دولتهایی که رسما اعتراف میکنند که دولت نیستند، و به امان روشنفکران بیخیال، ایدهئولوژیباز و اهل زد ـ و ـ بند رها شده است.
قبل از یک دهه کسی نمیتوانست در ایران و یا در میان عربان، روزی را در آینده نزدیک تصور کند که جای ایران و اسرائیل در نسبت با آنچهکه آن را «قضیهالعرب» مینامند عوض شود. یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران که بهخاطر «آرمان» بهخاک مالیده شدۀ «عرب» خود را سد راه زیادهخواهی و گسترش اسرائیل بهسمت اراضی عربی قرار داد، امروز دشمن و هدف مشترک عربان و اسرائیل شده است. کیست نداند که بهلحاظ تاریخی، اسرائیل نه تنها هیچ مشکلی با ایران و ایرانیان ندارد، که بهعکس، آنها همواره شکرگذار ناجیان تاریخی خود بوده و هستند؟
سادهترین و دمدستیترین پاسخی که سیاسیون بیمبنای ایران برای توضیح و توجیه این وضعیت در آستین دیپلماسی دارند، یادآوری نقش مرحوم هاشمی رفسنجانی در تنظیم رابطه سنتی میان ایران و عربان، بویژه با عربستان سعودی بود که دیگر نیست. جالب اینجاست که اگر بپرسیم چرا مرحوم هاشمی چنین مرجعیتی را در میان عربان و بویژه عربستان داشت، تنها پاسخشان، اشاره به رگ و ریشه «هاشمی» مرحوم هاشمیرفسنجانی است؟!! غافل از آنکه اگر تبار هر فامیلی هاشمی در ایران به «بنیهاشم» برسد، پس تمام حسینیهای ایران هم لاجرم از تبار امام حسین و بههمین قیاس تبار همه فامیلیهای پرنفوسی مثل موسوی و ناصری و یعقوبی و یوسفی و یحیایی و رستمی و …. هم بهترتیب به موسی و عیسی و یعقوب و یوسف و یحیا و رستم و …. خواهند رسید!!!. هرچند فروکاستن رابطه نیروهای بینالمللی به مسائل شخصی افراد را طیره عقل میدانم، با اینحال هیچ شکی ندارم که اگر مرحوم هاشمی امروز زنده و در قدرت بودند، افرادی مانند بنسلمان و عادل الجبیر او را حتی به عربستان راه نمیدادند. اما راز این تغییر استراتژیکی چیست یا کجاست؟
عبدالله العروی از روشنفکران متعصب عربی در کتاب «ایدهئولوژی عربی معاصر» میگوید که بیش از هشت دهه است که عربان در برابر این سوال که «من کیستم» و «دیگری من کیست» متوقف ماندهاند. لازم به اشاره است که آنچه العروی میگوید درواقع مهمترین «مشکله» جریان روشنفکری عرب در دنیای جدید است که مشکله «هویت» میباشد زیرا از یکسو داشتن یک «وطن» تاریخی و نیز داشتن یک نظریه فلسفی «ملیگرایی» برای وطن یاد شده، مهمترین زیرساخت لازم برای «دولتملت» شدن در دنیای جدید است، موضوعی که بهصورت طبیعی و تاریخی در ایران وجود دارد ولی چنین موضوعی در کشورهای عربی امری بهیکسره عدمی است. درواقع عربان بهصورت تاریخی به سرزمینی بهعنوان وطن تعلق ندارند بلکه تعلق آنان به «خیمه» خود در «امتعربی» است. اما از سوی دیگر و با فرض حصول احساس تعلق به امت عربی، مسئله این است که این امت عربی در مقابل کدام امت «غیر» تکوین و معنی مییابد؟ به بیان دیگر، تصویر امت عربی (از/در) آیینه کدام امت «غیر» عربی منعکس میشود؟.
مورخ معاصر مصری احمد امین در تاریخ خود بهنام فجرالاسلام میگوید که عربان برای اولین بار در طلیعه اسلام و «در برابر حُکمالفُرس» خود را یک «امت» فهمیدند. معنی این سخن این است که عربان اگر تحت زعامت پیامبر اسلام خود را بهعنوان یک امت واحده عربی میفهمیدند، اما پس از درگذشت ایشان، یک امت نبودند. بهترین دلیل تاریخی بر این مدعا، مناقشات سقیفه بنیساعده برای تعیین جانشین و خلیفه پیامبر است که طرفین مناقشه خیلی زود در موضع فضل مهاجرین بر انصار و فضل انصار بر مهاجرین جای گرفتند.
اما در باره دوره جدید، عبدالله العروی در کتاب خود میگوید؛ هر عربی وقتی ضمیر «أنا ـ من» را بکار میبرد، در ضمن و همراه آن التفاتی نیز به «غیر» خود دارد. واقعیت این است که عربان به لطف وجود مترجمینی مانند امام عبدالفتاح امام و عبدالرحمن بدوی، کمی زودتر از ما با مفهوم و اهمیت «غیر» در فلسفه و اندیشه جدید اروپایی آشنا شدند. از همین رهگذر است که العروی تاکید میکند؛ عربان در دوره جدید، همواره خواستهاند خود را در آیینه «غرب» ببینند. درواقع به تعبیری فردیدی، صدر تاریخ آنها نیز ذیل تاریخ غرب تعریف شده است زیرا آنطورکه العروی نوشته است؛ «لا فکر الا بالآخر». البته قبل از العروی و برخی روشنفکران جدیدتر اعراب، این طهحسین بود که حدود چهار ـ پنج دهه قبل اولین گام را در کتاب «مستقبلالثقافه» برداشت و بهصراحت مردم مصر را ـ بهدلیل وجود اسکندریه در آن که روزی مهد یونانیت بود ـ شبیهترین ملت به اروپاییهایی دانست که خود را استمرار یونانیهای باستان میدانند. بحث نظری العروی را رها کرده و به نتیجهگیری خود از آن میپردازم. آنچه در عربستان و برخی کشورهای عربی دیگر اتفاق افتاده این است که نسلی بر سر کار آمده است که میداند توان تمدنی و ظرفیت سیاسیفرهنگی طرح خود در برابر غرب را ندارد. آنها معاینه دریافتهاند که نمیتوانند خود را در آیینه غرب بتابانند و اصولا جنس عرب را چنین ظرفیتی و سنخیتی نیست که بهعنوان «دیگری» حوزه تمدنی غرب باشد. فراموش کردم بگویم که مسئله تنها این نیست که شما دوست دارید در کدام آیینه منعکس شوید و یا روی دیوار چه کسی یادگاری بنویسید، بلکه مسئله به این هم بستگی دارد که طرف مقابل هم شما را بهعنوان «غیر» خود به رسمیت بشناسد. مسئله «غیریت» فلسفی در اندیشه سیاسی غرب مانند عشق شرقی نیست که یکطرفه و یکجانبه هم اتفاق بیافتد و پیش برود.
تردیدی نیست که نسل جدید حاکمان عربستان و حاکمان عربی متاثر از آنان، همانند طلیعه اسلام، بهصراحت ایران را بهعنوان «غیر» انتخاب کردهاند تا خودشان را از موضعی در ذیل و طفیلآباد غرب (آمریکا، اروپا و اسرائیل) و به پشتگرمی آنان، در تنازع با «الفُرس» به اثبات برسانند. بهصورت کلیتر بگویم؛ تمام کشورهایی که روزی در حوزه فرهنگی ایران بودهاند، مثل همه کشورهای همسایه، برای داشتن تاریخ ملی که شرط لازم تشکیل «دولتملت» جدید است، اول باید خود را از ذیل تاریخ فرهنگی ایران خارج کنند و برای این کار میبایست خود را بهعنوان «غیر» ما تعریف کرده و در تضاد منافع با ما وارد شوند. هرچند قرار گرفتن در مدار «یک غیریت» مستلزم وارد شدن در رابطه تضاد منافع با آن نیست ولی چهچاره که در منطقه ما که منطقه انقلابیهاست، اتخاذ موضع سلبی، سادهترین روش اتخاذ موضع است.
پرواضح است که توصیه این نوشتار، این نیست که ما نیز همانند عربانْ واقعگرایی سیاسی بهخرج داده و جلوتر از آنها صدر تاریخ خود را ذیل تاریخ غرب تعریف کرده و آیینههای خود را از آنان بگردانیم زیرا معتقدم که ایران بهلحاظ تاریخی، آیینهای جز غرب برای تاباندن خود ندارد و بالعکس. اما منافع ملی ما ایجاب میکند که بر سر مسائل خودمان با غرب گفتگو (منازعه ـ مصالحه) کنیم نه مسائل و منافع دیگرانی که در تعارض منافع با ما هستند. اینکه «رفلاکسیون» ما و غرب از میان صورتهای ممکن، صورت خصمانه بهخود گرفته، بیشتر به فقدان مبانی فلسفی و ضعف ساختارهای سیاسی بر میگردد. تاریخ گواهی میدهد که واقعیتی بهنام «امت اسلامی» اگر در تحت زعامت پیامبر اسلام حظّی از وجود داشت، بعد از ارتحال آن حضرت وجود خارجی نداشته و ما همواره با مراتب و اطیافی از «امت عربی» مواجه بودهایم که موضع ایران نسبت به آن، موضع «درونیبیرونی» بود. اینک در شرایطی که دور تازهای از تضاد منافع عربان با ایران نمایان شده است، امیدوارم دولت جمهوری اسلامی ایران بداند که منابع حیاتی کشور را باید در کدام جبههها هزینه نماید.
روزنامه سازندگی ۲۶/۲/۱۳۹۸