در حدود یک سده و نیم پیش که زمزمههای انقلاب مشروطه بهگوشها رسید، در منطقه ما و بهصورت کلی در جهان اسلام، هیچ جنبشی برای مطالبه حکومت قانون که قابل مقایسه با مشروطه ایرانی باشد، قابل شناسایی نیست. و اصولا در دوره مورد نظر، چنین درکی از حکومت و سیاست در میان مسلمانان زمینه طرح نداشت. شاید به همین دلیل باشد که پیام نهضت مشروطه، در زمان خود، در هیچ کشور اسلامی شنیده نشد.
انقلاب مشروطه، تجربهای ایرانی
مصطفی نصیری
یکی از جنبههای مغفول انقلاب مشروطه در ایران که تاکنون مورد توجه و پژوهش قرارنگرفته، موقعیت این پدیده در جهان اسلام بهصورت عام و در منطقه ما بهصورت خاص است. با عزل نظر از اینکه مشروطه خیزشی برای آزادیخواهی بود، آنچنانکه اکثریت روشنفکران ایرانی پنداشتهاند، یا خیزشی برای مطالبه حکومت قانون بود که مورد توجه دکتر طباطبایی است، در این نکته که اصل این حرکت در منطقهای که در آن رخ داد، حرکتی پیشرو، بینظیرو ممتاز بود، تردیدی نیست. در حدود یک سده و نیم پیش که زمزمههای انقلاب مشروطه بهگوشها رسید، در منطقه ما و بهصورت کلی در جهان اسلام، هیچ جنبشی برای مطالبه حکومت قانون که قابل مقایسه با مشروطه ایرانی باشد، قابل شناسایی نیست. و اصولا در دوره مورد نظر، چنین درکی از حکومت و سیاست در میان مسلمانان زمینه طرح نداشت. شاید به همین دلیل باشد که پیام نهضت مشروطه، در زمان خود، در هیچ کشور اسلامی شنیده نشد. لازم به ذکر است که «جهان اسلام» در دو صورت «پیوسته» و «گسسته» قابل تصور میباشد. صورت پیوسته آن که مورد نظر این نوشته میباشد، شامل کشورهای اسلامی موجود در خاورمیانه و پیرامون آن، اعم از عرب و غیرعرب، و کشورهای عربی خارج از منطقه خاورمیانه است که دارای مناسبات تاریخی ذیل مصالح عالیه اسلامی با همدیگر و یکدیگر هستند. اما صورت گسسته آن شامل همه کشورهای اسلامی است که مناسبات پایداری ذیل مصالح عالیه اسلامی با کشورهای گروه اول ندارند. برای تبیین بینظیر بودن انقلاب مشروطه در جهان اسلام، لازم است به جملهای از احمد کسروی در کتاب «انقلاب مشروطه» برگردیم و آن را مبنای تحلیل و توضیح خود قرار دهیم. وی در کتاب پیشگفته مینویسد: «در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاسته شد و انگیزه این بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین خود بازمیماند».
همه نکته اینجاست که ایرانیان که انقلاب مشروطه را آغاز کردند و آن را به سرانجامی نیز رساندند، در مقایسه با کدام کشورها و ملتها، خود را عقب مانده یافتند و نسبت به جبران آن عقبماندگی بهپا خاستند؟. تردیدی نیست که ایرانیان در قریب به یک سده و نیم پیش، خود را در مقایسه با کشورهای اسلامی، اعم از همسایه و غیرهمسایه، عقبمانده در نیافته بودند، زیرا در دوره مذکور هیچ یک از کشورهای اسلامی در موقعیتی برتر نسبت به ایران قرار نداشتند، و اصولا چنانچه خواهیم دید، هیچگاه خود را با کشورهای اسلامی نمیسنجیدند. بهبیان کسروی، «جهان دیگر» شده و «به تکان درآمده» که انگیزه ایرانیان برای طرح ریزی انقلاب مشروطه جهت پیمودن مدارج ترقی شد، عبارت از کشورهای اسلامی ـ غیر از شوروی و شاید تا حدودی نیز ترکیه ـ نبودند. اینکه پیام انقلاب مشروطه ایران نیز در هیچ یک از کشورهای اسلامی شنیده و دیده نشد، و اینکه حتی امروزه نیز روشنفکران اسلامی، بویژه عربی ـ اسلامی، وقتی در باره کلیت جهان اسلام نظریهپردازی سیاسی میکنند، هرگز به مهمترین پدیده مترقی در یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین کشور اسلامی، یعنی انقلاب مشروطه ایران توجهی نشان نمیدهند، به همان نکتهای برمیگردد که دکتر طباطبایی آن را با اصطلاح «درون بیرون» توضیح دادهاند، یعنی ایران هرچند در دورههایی از تاریخ خود، از حیث سیاسی در «درون» جهان اسلام قرار داشت و امروزه نیز به هر حال در مجموعه جهان اسلام تعریف میشود، اما بهلحاظ فرهنگی، هویت خود را در «بیرون» امت اسلامی حفظ و تثبیت کرد. جالب اینجاست که کسانی همچون جمال الدین اسدی ـ افغانی هم که در دورهای سعی کردند، «طرحی نو» در جهان اسلام دراندازند، التفاتی به مبانی و دستاوردهای این انقلاب نشان ندادهاند، زیرا بهخوبی میدانستند که الگوی سیاسی ملت ایران از حیث مبانی سیاسی و فرهنگی، دارای تغایر تاریخی با الگوی سیاسی و فرهنگی مسلمانان ـ عمدتا عرب ـ بود که مبتنی بر الگوی خلافت است.
هرچند در زمانی که انقلاب مشروطه در ایران طرح شد، در جهان اسلام الگوی سیاسی کارآمدی برای الهام گرفتن و یا تقلید از آن وجود نداشت، اما این امر مانع از آن نیست که بگوییم ملت ایران اصولا الگوی سیاسی خود را در جای دیگری جستجو میکردند. مقدمات انقلاب مشروطه، و اندیشههایی که در سیر تحول آن مطرح شد، بهروشنی این نکته را نشان میدهد که ملت ایران، در ادامه دوران قدیم خود، در دوران جدید نیز خود را در محدوده سیاسی جهان اسلام تعریف نکرده است. درواقع «جهان دیگر» شده و «به تکان درآمده» مورد اشاره کسروی که ملت ایران خود را با آن میسنجید و میسنجد، عبارت از تمدن جدید ـ غرب ـ بود. شاید بتوان بهعنوان یک فرضیه مقدماتی، این نکته را هم مورد توجه قرار داد که ناکامی دولت جمهوری اسلامی ایران برای احیاء «امت اسلامی»، (قبل و بیش) از آنکه به دوپارگی ایدئولوژیکی شیعه و سنی برگردد، متاثر از این واقعیت تاریخی است که ملت ایران جایگاه سیاسی خود را هموار با ملتهای برتر جهان سنجیده و تعریف کرده است، و انقلاب مشروطه بهعنوان اقدامی برای محدود کردن قدرت «شاه» که همواره بهتبع برخورداری از «فره» آسمانی مطلق بوده است، امری خلافآمد عادت و گامی مهم و بلند در راستای همسو شدن با جهان متمدن بهشمار میآید
نقل از : گشن مهر /