«

»

Print this نوشته

کوتوله‌های “بلند‌قامت“ در سایة غروب آفتاب / گفتگو با ایرج تبریزی

در مورد رفتن همایون به کابینه به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی من معتقد بودم انتخابی بود کاملاً شایسته و مناسب و برخلاف رسم غالب که حکومتگران اعتبار و حرمت خود را از پست و سمت‌اشان می گرفتند، همایون به عنوان یک صاحب‌نظر و عنصر جامعه مطبوعات به پست خود اعتبار بخشید.

***

ــ آقای تبریزی گویا ایرج تبریزی و داریوش همایون نه تنها چهره‌های ناآشنا برای یکدیگر نیستند، بلکه برعکس از دهه‌ها پیش ارتباطات و همکاری‌های تنگاتنگی هم مابین‌اشان وجود داشت. در جائی از داریوش همایون در مورد فیروز گوران خوانده‌ام:

“او (فیروز گوران) را که پس از آزادی از زندان به دلیل فعالیت‌های سیاسی، موسسه کیهان از پذیرفتنش خودداری کرد و من به سفارش ایرج تبریزی رئیس بخش شهرستان‌های کیهان او را به دبیری بخش خبرهای شهرستان‌ها گماردم که بسیار خوب اداره کرد.“

همایون در آن نوشته ادامه می‌دهد: “تبریزی دوستی استوار و با ارزش است.“

ظاهراً‌ مورد گوران تنها مورد نبود. موارد دیگری نیز پیش آمد که شما و همچنین داریوش همایون هوای روزنامه‌نگارن و خبرنگاران جوانی را داشتید که سروکارشان به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اشان به دستگاه امنیتی و سانسور می‌افتاد. متاسفانه تا کنون از این واقعیت‌ها در تاریخ مطبوعات ایران کمتر سخن گفته شده است. شما در موسسه کیهان، همایون در آیندگان و احتمالاً افرادی در جاهای دیگر و چنین اقداماتی در مقابل دستگاه سانسور! اما آنچه نسل ما در مورد نشریات و روزنامه‌های بزرگ ایران آن دوره شنیده بود و “باور داشت“، همه این بود که اینها وابسته و ابزار و بلندگوهای تبلیغات رژیم “سانسور“ و “سرکوب“ هستند؟

ا. تبریزی ـ نکته‌ای که در این پرسش نهفته است، برای آشکار شدن و دریافت پاسخ دقیق‌تر نیازمند درآمدی ناگزیر در توضیح فضای سیاسی ـ روانی جامعة روشنفکری ایران در آن سالها می‌باشد. این مقدمه نگاه و فهم تازه‌ای از تاریخ نیست. بلکه تأکید و تأئیدی است برآنچه که افراد بسیاری تا کنون در باره آن گفته و نوشته‌اند.

یک سو نگری و سیاه و سپید دیدن همه چیز فرهنگی بود که با ظهور حزب توده در ایران رواج یافت و در میان خیل عظیمی از جوانان و اکثریت مطلق روشنفکران که به دلیل آرمان‌خواهی و با آرزوی عدالت اجتماعی به این حزب روی آورده بودند، گسترده شد. جزمیتی را که حزب توده بنیان گذاشت، متاسفانه به ذهنیت اکثریت فرهنگ‌سازان و اهل قلم تبدیل شد. در بستر چنین فرهنگی طبیعی بود که هر نگرش و تفکر دیگری غیر از خود با تهاجم، تبلیغات سوء، ضدیت و ستیز مواجه گردد.

از اوائل دهة چهل پس از بحران‌هائی که منجر به روی کار آمدن دکترامینی شد، فضای بازی در عرصه فعالیت‌های سیاسی و رسانه‌های گروهی به وجود آمد، که براین دوره خلیل ملکی از فرهیخته‌ترین یاران مصدق در خاطرات سیاسی خود نیز تکیه دارد. در اثر گشایش این فضا و بتدریج بدنبال گسترش فعالیت مطبوعات، بخش عظیمی از طیف چپ به کار در رسانه‌ها روی آورد. و در سایه دانش ایدئولوژیک و قدرت سازماندهی خود توانست به نیروی تعیین کننده‌ای در زمینه نشر وطبع بدل گردد. اما با سوء استفاده از فضای باز سیاسی همة رسالت‌های حرفه‌ای و پرنسیب‌های شغلی را به زیر پا نهادند و از اشاعه هیچ کذبی رویگردان نشدند و در نهایت نیز به استقرار سیاهکارترین و بدترین دشمنان آزادی و اصالت فرد و عاملین همیشگی ویرانی کشور بیدریغ یاری رساندند.

ــ همکاری شما و داریوش همایون از این موارد نیز فراتر می‌رود. و به زمانی پیش‌تر باز می‌گردد. به دوران پایه‌گذاری سندیکای خبرنگاران و نویسندگان. آیا نخستین برخورد و آشنائی شما با همایون همانجا بود یا این آشنائی باز هم به گذشته‌ای دورتر می‌رود؟

ا. تبریزی ـ آشنایی با داریوش همایون و دیدگاه‌هایی که به عنوان مفسر سیاسی و سرمقاله‌نویس در روزنامه اطلاعات مطرح می‌کرد سابقه طولانی‌تری داشت ولی در جریان شکل‌گیری سندیکای خبرنگاران و نویسندگان مطبوعات انسجام بیشتر ی یافت. من در سرویس سیاسی و اجتماعی کیهان قلم می‌زدم و به تفکر چپ میانه تعلق داشتم و مثل همه آدم‌هایی که از اردوگاه چپ استالینی بریده بودند مرتد شناخته می شدم. با داریوش همایون که دیگر در آن ایام نظرگاه‌های منطقی و معتدل راست میانه را نمایندگی و تئوریزه می‌کرد در بین راه بلوغ و دگردیسی فکری و سیاسی متقابل اتفاق نظر و دیدگاه پیدا کردیم و به نقل از خود ایشان به یار و یاور هم تبدیل شدیم. همایون با اینکه در همه عمر با تفکر چپ استالینی مخالفت داشت و بهمین دلیل رذیلانه‌ترین حملات از طرف این قبیله نثارش می‌شد، به‌خاطر ملاطفت‌‌های انسانی و بزرگی روح و اخلاق از هیچگونه کمکی به قربانیان سحر شده این مکتب کوتاهی نمی‌کرد. برای نمونه ایشان چند نفری را با اصرار زیاد برای کار به من معرفی کرد. یکی هم آقای خسرو گلسرخی بود. در آن ایام من مدیریت سازمان نشرفرهنگ نو را که ناشر کتاب سال کیهان هم بود یدک می‌کشیدم و امکانات زیاد بود. و به این ترتیب ایشان ـ خسرو گلسرخی ـ به کار در موسسه کیهان مشغول شد.

 خسرو گلسرخی هنگامی که در دادگاه اعلام کرد به عنوان یک مارکسیست ـ لنینیست به مولای متقیان علی به عنوان مرشد اقتداء می کند و از امام حسین با ذکر اولین شهید خلق‌های خاورمیانه یاد کرد همة ظرفیت ایدئولوژیک و باورهای اخلاقی چپ لنینیستی را به نمایش گذاشت. ایدئولوژی و باورهای اخلاقی که در وحدتی شرم‌آور برای براندازی رژیم ایران با روح‌الله خمینی پیمان مودت بست.

ــ داریوش همایون در سال ۱۳۴۲ “به دعوت دوستان اطلاعات و مطبوعات دیگر“ به شرکت در جمعی فراخوانده شد که چندی بعد سندیکای خبرنگاران و نویسندگان را بوجود آورد. در آن موقع سندیکا چه اهدافی را در دستور کار خود قرار داده بود؟ آیا نیروی مخالفی در برابر شکل‌گیری این نهاد مقاومت کرد؟

ا. تبریزی ـ از سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰ مطبوعات نظیر همه نهادهای دیگر مملکت توسعه و گسترش فوق‌العاده‌ای پیدا کرد. ولی همچنان تنها کیهان و اطلاعات بود که به عنوان دو موسسه بزرگ گروه عظیمی از نویسندگان، خبرنگاران و مترجمان حرفه‌ای و تمام وقت در نشریات روزانه، چندین مجلة هفتگی و ماهیانه و سالیانه خود بکار گمارده بود. کشور روبسوی توسعه، رشد و صنعتی شدن پیش می‌رفت و بتدریج تنظیم مطالبات حقوقی، بیمه و بازنشستگی به خواسته‌های جامعه، فرا می‌روئید ولی این دو موسسه که بتدریج با نشریات گوناگون بصورت دو امپراتوری درآمده بودند ضمن اینکه خود خواستار این ضابطه‌ها برای بخش خصوصی بودند برای همکارانشان چنین حقی قائل نمی‌شدند. و به روال معمولی موسسه اطلاعات بخاطر خصوصیات کاملاً سنتی مدیر آن بیشتر حالت ارباب و رعیتی را داشت. و بسیار طبیعی بود که در برخورد با شکل‌گیری سندیکای خبرنگاران و نویسندگان علمدار بیشترین کاررشکنی و مخالفت‌ها باشد. ولی تشکیل سندیکا ضرورت جامعه روبه رشد مناسبات شهروندی و رابطه‌های حقوقی بود و با همه سنگ‌اندازی و پرونده‌سازی‌های رذیلانه برای بنیان‌گذاران آن به پایمردی داریوش همایون و جمعی از چهره‌های شاخص مطبوعات که این موسسات به سادگی نمی‌توانستند از خیرشان که می‌رفت به سدی تبدیل شود بگذرند، بوجود آمد و در طول حیات خود تا فاجعه ۵۷ که به مثابه آوار و پارگین موفق به انهدام همه دستاوردهای جامعه گردید از عهده کارهای نمیان برآمد.

ــ آیا سندیکای خبرنگارن و نویسندگان موفق به کسب حقوق و امتیازاتی هم به نفع قشر مورد حمایت خود شد؟

ا. تبریزی‌ ـ رابطه خبرنگاران، نویسندگان و مترجمان مشمول قراردادهای ناظر بر حقوق، بیمه و بازنشستگی و شرایط اخراج گردید. فضای تازه استقلال بیشتر، اعتماد بنفس و امنیت شغلی را با خود برای این طبقه به ارمغان آورد و بتدریج موفق شدیم بعد از تلاش‌های بسیار یک مجموعه مسکونی زیبا را به عنوان کوی خبرنگاران و نویسندگان سندیکای مطبوعات برپاسازیم. این مجموعه اکنون سرپناه همة آنها نیست که رژیم تازه پس از بهره‌گیری‌های همه جانبه از آنان برای دامن زدن به شورش‌های انقلابی بعد از دست یافتن بقدرت که دوستان ما با رویاپروری‌ها و دشمنی کور خود با نظامی که برآمده از آن بودند سهم بزرگی در آن داشتند و پایکوبان و رقص کنان آغاز زمستان موحش و غم‌انگیز را بهار آزادی تلقی کردند همه را اخراج کرد و متواری ساخت. و آرمانخواه‌ترینشان را که آرزوپرورانه از نظام قرون وسطایی مذهبی، آزادی و حرمت انسان مطالبه کردند بنا به رسم اعراب بادیه نشین که اکنون وارثان آنان بودند گردن زدند.، مفقودالاثر و یا زیر شکنجه در زندان‌های فراوان بی‌نام و با نامی که برپا کرده بودند به قتل رساندند. داستان یک بستر و دو رویا برای این قبیله دوباره بازسازی شد و تحقق رویای همبسترشان با کابوس هولناکی برآنها تبدیل گردید.

ــ داریوش همایون از این سندیکا به عنوان “نخستین سندیکای مستقلی که در زمان محمدرضا شاه تشکیل شد“ یاد می‌کند. فکر می‌کنید منظور ایشان از صفت “مستقلی“ که در توصیف آن سندیکا بکار گرفته‌اند چیست؟ آیا بدین مفهوم است که دستگاه حکومتی هیچگونه امکان نفوذ در آن نیافت یا اینکه اهداف صنفی و حقوقی اعضاء آن بازیچه اغراض سیاسی و ایدئولوژی‌ها و دسته‌بندی‌های موجود آن زمان نشد؟

ا. تبریزی ـ سندیکا متجاوز از دهسال پس از تأسیس کاملاً مستقل بود. واقع‌بینی و بلوغ فکری بنیان گذاران و حرمتی که بین همکاران داشتند به شکل‌گیری و انسجام یک اتحادیه کاملاً صنفی برای حفظ و استیفای حقوق کارکنان حرفه‌ای مطبوعات بدون دخالت در گرایش‌های فکری و سیاسی آنها منجر گشت و تلاش‌های گه‌گاهی سازمان‌های امنیتی برای نفوذ و در اختیار گرفتن آن خنثی می‌گردید.

ولی بتدریج از سالهای میانی دهه پنجاه مثل همة نهادهای مملکتی کم و بیش رنگ سیاسی بخود گرفت و جولانگاه عناصری شد که نقطه نظرهای جزمی و کوته‌بینانه گروهی و حزبی تنها دلمشغولی آنان بود. و بسیار طبیعی بود که با دست بالایی که تفکر چپِ توده‌ای در همه زمینه‌ها پیدا کرده بود سندیکای خبرنگاران و بعداً کانون نویسندگان عرصه اصلی نفوذ و ویرانگری‌های آنان باشد و در چنین فضایی صحبت از استقلال به شوخی بیشتر شباهت پیدا می‌کند.

ــ داریوش همایون در دو دورة نخست به دبیری سندیکا برگزیده شد. اما بعد این نهاد را ترک نمود. آیا تأسیس آیندگان موجب خروج وی از سندیکا گردید یا مخالفت‌هایی که علیه ایشان شکل گرفت؟ آیا مخالفت‌هایی که با ایشان وجود داشت در مقام کارفرمایی آیندگان بود یا ریشه در اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی داشت؟

ا. تبریزی ـ ذکر خاطره‌ای در رابطه با اخراج همایون و دو سه عضو دیگر بی‌فایده نیست. در اواخر دهه چهل مترجم مشهوری که در اطلاعات کار می‌کرد و عضو هیئت مدیرة سندیکا بود به ملاقات من آمد و پس از مقدمه چینی وقت‌گیری عنوان کرد که با کمال تأسف ما تصمیم به اخراج شما و آقای داریوش همایون و مسعود برزین و نفر چهارمی که اکنون خاطرم نیست در رابطه با اساسنامه گرفته‌ایم. خدمت جناب ایشان عرض کردم از طرف خودم و دیگر دوستان از اینکه ما را از هم‌نشینی با همکارانی نظیر خودتان معاف کرده‌اید بسیار خوشحالم اگر در حق ما نیک کرده‌اید بطور قطع در حق سندیکا بد کرده‌اید. گذشته از اینکه این تصمیم این معنی را در بردارد که عضو سندیکا حق شکوفایی و رشد در حرفه خود را ندارد. اگر واقعاً استناد به اساسنامه انگیزه واقعی این اخراج بود لااقل آقایانی که سندیکا را به این مرحله رسانیده‌اند و از هر جهت استقلال آن را حفظ کرده‌اند و حتی بخاطر دوستان دیگر از حق داشتن خانة سندیکائی نیز صرفنظر کرده‌اند عضو مشاور تلقی می‌کردید. که از همراهی‌های آینده خود را محروم نکنید. ببینید این تصمیم اگر در مورد همایون در رابطه با برپایی آیندگان بود که ضمناً ایشان صاحب امتیاز آن نبودند در مورد بنده بجز مرتد بودنم توضیح قابل قبولی نمی‌توانست داشته باشد. من مدیر سازمان شهرستان‌ها شده بودم نه کارفرما و صاحب امتیاز .

شهرستان‌ها دارای هیئت تحریریه جداگانه‌ای بود که یک صفحه عمومی و با تغییر (ماتریس) نیازمندی‌ها که فقط به درد تهران می‌خورد چندین صفحه محلی برای استان‌های کشور داشت و طبعاً به کار من به عنوان مسئول سازمان ارتباط مستقیم داشت ملاحظه می‌کنید که این تصمیم ریشه در اختلافات فکری و برداشت‌ها پیدا می‌کرد.

اتفاقاً چند سال بعد در جریان برگزاری یک مجمع عمومی، بخاطر بحرانی که پیش آمده بود و به فضای پر از تشنج و جبهه گیری‌های شدید منجر گردید، هیئت مدیره تصمیم می‌گیرد که اداره مجمع عمومی که قبلاً چند بار با من بود بعهده بنده باشد. قبول کردم با این شرط که همان آقایی که مسئول و پیام‌آور اخراج ما بود حامل این دعوت باشد.

 مترجم چپ ارتودکس مورد بحث که استالینیزم و در آخر کار مکتب روستائی مائو را نیز نمایندگی می‌کرد بابت بی‌مهری‌هایی که از هر جهت طبیعت نیز در حق ایشان روا داشته بود همایون‌ها را مقصر می‌دانست انسان فرهیخته‌ای که دیدگاه، رفتار و منش‌ فاخری داشت و بتدریج مخاطبان بسیاری یافته بود، باید حذف می‌شد. تا امثال ایشان صحنه را اشغال کنند. کوتوله‌ها در سایه غروب آفتاب سایه خود را بلندتر می بینند.

ــ همانگونه که از پاسخ‌های پیشین برمی‌آید؛ همکاری و رابطه شما و همایون همچنان بعد از سندیکا ادامه پیدا کرد. شما هرچند از بیرون، شاهد پایه‌گذاری و شکل‌گیری روزنامه آیندگان بودید. تأسیس آیندگان با چه برخوردی از سوی دو قطب مطبوعاتی آن زمان یعنی کیهان و اطلاعات روبرو شد؟

ا. تبریزی ـ زمزمه انتشار آیندگان در مرحله اول صاحب موسسه اطلاعات را به وحشت انداخت و از هیچ کارشکنی فروگذار نکرد. این نگرانی دلائل قابل فهم داشت. ترس ناشی از اینکه چرا رژیم برای حضرات که از هیچ خوش‌خدمتی دریغ نکرده‌اند رقیب تراشیده و آشنایی با توانائی‌های داریوش همایون و همکارانی که برگزیده بود مزید بر علت بود. البته همیشه تعداد زیادی روزنامه صبح منتشر می‌شد. ولی خواننده نداشت و هیچکس وجودشان را جدی نمی‌گرفت. آنها بدنبال آزادی عمل روزنامه‌نگار بودند نه روزنامه‌نگاری، مقداری آگهی دولتی و کارت دعوتی برای ضیافتها به منظور دلالی و کسب امتیازات مادی حداکثر آرزوی مدیرانشان بود و اصولاً کادر حرفه‌ای نداشتند.

برخورد صاحب موسسه کیهان به عنوان استاد دانشگاه و سپس بنیادنگذار دانشکده مطبوعات با پدیدة آیندگان از بلندنظری بیشتری برخوردار بود و حتی توصیه من را برای واگذاری روتاتیو اضافی کیهان به آیندگان را پذیرفت. روزنامه آیندگان منتشر شد و برخلاف تصور حضرات که فکر می‌کردند در قطع بزرگ و رنگی خواهد بود در قطعی کوچکتر و با صفحات کمتر از روزنامه ‌های عصر.

ــ امروز در میان بسیاری از روزنامه‌نگاران قدیمی یا افراد اهل مطالعه و حساس به تحولات اجتماعی آن دوران همسانی نظر در مورد ارزشمندی و تأثیرات مثبت روزنامة آیندگان وجود دارد. جمعبندی و ارزیابی از دوران دهه سالة فعالیت و حضور این روزنامه بسیار مثبت است. شما به عنوان یکی از افراد اهل فن و دست‌اندرکار قدیمی مطبوعات ایران چه ویژگی‌هایی را در این روزنامه می‌دیدید که ادامه آن را ضروری می‌ساخت؟ مخاطبین آیندگان را چه کسانی تشکیل می‌دادند؟

ا. تبریزی ـ اطلاعات و کیهان دو چاپ داشتند. چاپ اول برای شهرستان‌ها و به فاصله حداکثر دو ساعت چاپ برای تهران با آخرین خبرها. با توجه به فاصله زمانی ایران با آمریکا که تقریباً بین ۶ تا ۸ ساعت بود من طرحی را پیشنهاد کردم که تفاوتی اساسی با روال کار روزنامه داشت. تصمیم گرفتیم چاپ شهرستان‌ها را ساعت ۱۲ شب با آخرین خبرهای آمریکا که طبعاً مهمترین‌نشان تیتر بزرگ صفحه اول هر روزناه‌ای را به خود اختصاص می‌داد شروع کنیم و با ایجاد یک سرویس سریع که هزینه زیادی نیز در برداشت شبانه به مراکز استان‌ها و شهرهای مسیر ارسال نمائیم. به این ترتیب روزنامه عصر کیهان ـ و اطلاعات نیز که ناگزیر از تبعیت گردید ـ به تاریخ یک روز زودتر از آیندگان و احتمالاً با همان تیترها در دسترس خوانندگان شهرستان‌ها قرار می‌گرفت. در واقع انتشار آیندگان برخلاف نظرتنگی‌های آنچنانی حتی به سرعت خبررسانی و بهبود کیفی دو روزنامه عصرنیز منجر شد.

این برخوردی بود در کادر رقابت سالم حرفه‌ای. به روابط من و همایون نیز که برمبنای اصول بود کوچکترین لطمه‌ای وارد نکرد وحتی یکبار گله و شکایتی از طرف ایشان عنوان نشد.

ولی انتشار آیندگان را باید مرحله جدیدی در حیات روزنامه‌نگاری کشورمان تلقی کرد. دریچه‌های دید و زبان تازه و تحلیل‌های سیاسی درخشان همایون موفق بر بردن پیام روزنامه بین جوانان و فرهیختگان طبقه نوپای متوسط که تا آن زمان با روزنامه‌ها قهر بودند گردید. روزنامه جدید دیدگاه‌ها و افق‌های تازه‌ای را برای خواننده گشود که دو روزنامه عصر بخاطر مناسباتی که در طول حیات انتشار خود به هم زده بودند و محافظه‌کاری ناشی از یافتن جایگاهی برجسته در بین حکومتگران و سیاست کشور و بالطبع خودسانسوری برآمده از آن قادر به حضوری در آن عرصه‌ها نبودند. تا آنجا که بخاطرم هست صفحه فرهنگ و نقد کتاب آیندگان که به شایستگی اداره می‌شد، خوانندگان زیادی بهم زد.

ــ می‌دانیم روزنامه آیندگان جمع و مرکز اضداد بود. بخش وسیعی از خبرنگاران و نویسندگان آن برخاسته از خانواده چپ ایران و دارای ایدئولوژی مارکسیست ـ لنینیستی بودند. اما علیرغم این کار روزنامه تا مقطع انقلاب ادامه پیدا کرد. بعد چون دو روزنامه بزرگ و نشریات دیگر در راه انقلاب اسلامی قربانی شد. نقش داریوش همایون و نحوه مدیریت وی در حفظ این جمع اضداد و کارکرد خوب آن چه بود؟

ا. تبریزی ـ رابطه در آیندگان بین کارکنان و همایون از هرجهت کاملاً انسانی و برپایه همکاری قرار داشت. همایون به عنوان برجسته‌ترین روزنامه‌نگار و تحلیلگر درخشان مسائل سیاسی و اجتماعی و از آن گذشته غنای طبع و سلامت نفس غیر قابل انکار خود مورد قبول و احترام همه همکاران بود.

ــ شاید هیچکس به اندازه خانوادة مطبوعات و روزنامه‌نگاران آن دوران از رفتن داریوش همایون به دستگاه حکومت وقت و پذیرفتن پست وزارت “تلخکام“ نشد. مزة این تلخی هنوز هم پس از اینهمه سال پا برجاست. و انسان آن را در کام هم نسلان و همکاران قدیمی ایشان حس می‌کند.

با صحبت‌هایی که با هم داشتیم به نظرم رسید، شما نیز از این جمله‌اید. در حالیکه نسل جوانتر و کسانی از این نسل که از نزدیک شاهد حضور و تأثیر با ارزش داریوش همایون در صحنة سیاست و شکل‌گیری اندیشة سیاسی جدید هستند، نظر دیگری نسبت به شایستگی وی به عنوان مرد سیاست دارند. شما این اختلاف در قضاوت میان دو نسل را چگونه توضیح می‌دهید؟

 آیا از نظر شما ماهیت دستگاه حکومتی و مناسباتی که در آن حاکم بود، جای مناسبی برای داریوش همایون نبود یا اینکه اساساً سیاست را میدان حضور ایشان نمی‌دانید؟

ا. تبریزی ـ در مورد رفتن ایشان به وزارت اطلاعات و جهانگردی و قبول پست وزارت دو گونه برخورد وجود داشت. دوستان ایشان نگران محدودیت‌ها و لطمه‌ای بودند که پست جدید بخاطر کمی وقت و انعکاس نا مناسب آن در جامعه و ملاحظات ناشی از حکومتگری به کار حرفه‌ای و نام ایشان وارد کند. و دشمنان بیشمار ایشان سند و دلیل تازه‌ای برای لجن پراکنی‌های همیشگی خود پیدا کردند.

در مورد رفتن همایون به کابینه به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی من معتقد بودم انتخابی بود کاملاً شایسته و مناسب و برخلاف رسم غالب که حکومتگران اعتبار و حرمت خود را از پست و سمت‌اشان می گرفتند، همایون به عنوان یک صاحب‌نظر و عنصر جامعه مطبوعات به پست خود اعتبار بخشید.

ولی در مورد کارگردانی حزب فراگیر رستاخیز به دو وجه موافق کار ایشان نبودم. این تجاوز آشکار دیگری بود به قانون اساسی که چند ماده آن به حق و تشکیل احزاب و آزادی فعالیت سیاسی تاکید داشت. گذشته از آنکه برای همایون با ایده‌های مدرن و آرمانخواهی‌ها امکان تأثیر گذاری در یک تشکیلات بسته غیر دموکراتیک وجود نداشت این مخاطره را در برداشت که مطالبات خواستاران توسعه سیاسی و مخالفان رژیم که قشر وسیعی را در برمی‌گرفت از مرز تقاضای اجرای قانون اساسی بگذرد و جامعه را کاملاً رادیکال کند. همایون نمی‌بایست تجربه دو دبیر کل کاملاً وفادار حزب مردم را که به دنبال اعتراضی کاملاً طبیعی و حداقل به کمی حقوق معلمان و جریان انتخابات مغضوب و از صحنه سیاسی خارج شدند فراموش می‌کرد.

ــ آقای تبریزی سپاس فراوان بابت وقتی که بما دادید.

نقل از: فصلنامه تلاش ـ شماره ۱۸