آن چه مللمتحد را از نظر سیاسی بدین درجه بیاعتبار کرده تنها شرایط ایجادش نیست که تقریباً از همان روز نخست با جنگ سرد و تقسیم جهان به دو اردوی متخاصم و یک به اصطلاح جهان سوم ـ که نه تعریف مشخصی داشت و نه سیاست مشخصی ـ همزمان گردید. کار در شرایط جنگ سرد از همان آغاز، مصالحه تا حد فراموش کردن اصول و جانبداری از طرف قویتر را وارد رویههای مللمتحد کرد.
ضعف ملل متحد
آیندگان ۲۹ شهریور ۱۳۴۸
داریوش همایون
حتی دولتهائی، مانند ایران، که سیاست خود را حقیقتاً و نه تنها برای حفظ ظاهر بر تقویت سازمان مللمتحد و بر پایهی اصول آن گذاشتهاند نمیتوانند نومیدی خود را از ناتوانی روزافزون مللمتحد پنهان کنند. در بیست و پنجمین سال خود سازمان مللمتحد ار نظر سیاسی هیچ مزیت بزرگی بر جامعهی ملل سابق ندارد. قطعنامههای آن در همان لحظهی صدور تبدیل به کاغذ پاره میشود. میانجیهای آن وقت خود را بین پایتختهای مخالف تلف میکنند. نیروهای نگهدارندهی صلح آن به یک اشاره وادار به عقبنشینی میشوند. عدالت آن نه با چشمهای بسته و نه حتی با دو چشم باز، بلکه با یک چشم میبینند. در دیدن واقعیات جانبدار است. ترازویش هیچگاه متوازن نیست. انتشاراتش در آنجا که جنیهی سیاسی دارند به اوراق تبلیغاتی شبیهاند.
آن چه مللمتحد را از نظر سیاسی بدین درجه بیاعتبار کرده تنها شرایط ایجادش نیست که تقریباً از همان روز نخست با جنگ سرد و تقسیم جهان به دو اردوی متخاصم و یک به اصطلاح جهان سوم ـ که نه تعریف مشخصی داشت و نه سیاست مشخصی ـ همزمان گردید. کار در شرایط جنگ سرد از همان آغاز، مصالحه تا حد فراموش کردن اصول و جانبداری از طرف قویتر را وارد رویههای مللمتحد کرد.
دولتهای بزرگ در سستی مللمتحد مسئولیتهای بزرگ داشتهاند و دارند. اگر یکی دولتهای دستنشاندهی خود را در هر امر حق و ناحقی تجهیز میکرد و کفهی آراء را برمیگرداند، دیگری هم با استفادهی نامحدود از حق وتو اساساً معنائی برای امنیت دستهجمعی نگذاشت.
اگر یکی مللمتحد را برای مشروعیت سیاست جهانیش لازم داشت، دیگری هم از آن صرفاً به عنوان یک بلندگوی تبلیغاتی استفاده میکرد. آنها هر دو قدم به قدم مللمتحد را به بیابانی که اکنون در آنست هدایت کردند.
اما از جانب دولتهای کوچکتر نیز هر چه بود فرصتطلبی و ریاکاری بود نداشتن جسارت اظهار عقیدهی صریح، بسکردن به سخنرانیهای طولانی بیمعنی که صورت مذاکرات اجلاسهای مجمع عمومی مللمتحد را خستهترین مطالعهها میکند؛ تکرار پایانناپذیر کلیشههائی که از بسیاری استعمال بیربط شدهاند؛ فرار از مسئولیت و چنگزدن در هر فرصتی که به معاملات حقیر آنها کمک میکرد.
رقابت و عدم همکاری دولتهای بزرگ چنگ و دندان را از همان آغاز از مللمتحد گرفت، چنان که دیگر از عهدهی کار نمایانی برنیامد. فقدان ملاحظات اصولی و پائین بودن معیارهای اخلاقی دولتهای کوچکتر هم هر احترام و برازندگی را از سیاستهای مللمتحد بازستاند. در نتیجه امروز برای مللمتحد نه قدرت اجرائی مانده است و نه قوت اخلاقی نه هیچ دولتی کمترین منافع خود را فدای آن میکند و نه هیچ ضمانت اجرائی برای تصمیمات و قطعنامههای آن هست. یک مجمع سخنرانی با سیاستهای داخلی سرگیجهآور و سطح پائین، یک بوروکراسی بینالمللی که معایب دولتهای عضو خود را اقتباس کرده است.
بدین ترتیب مللمتحد از نظر سیاسی خود را به حدود جامعه ملل رسانده است بی آن که همه نیروی زندگی خود را از دست داده باشد. در واقع در حالی که جامعه ملل در بیستمینسال خود زیر آوار جنگ جهانی دوم مدفون شد، ملل متحد در بیست و پنجمینسالش هنوز سازمان زندهای است فعال و سودمند. میعادگاهی است که رهبران جهان میتوانند در آن یکدیگر را ببینند، چتری است که میتوان نظرهای مخالف را در زیرش گردآورد ـ اگر خود چنین خواسته باشند. وسیلهای است برای هر مصالحه ـ اگر اسباب مهمتر آن فراهم شده باشد.
از همه مهمتر راز نیرومندی نسبی مللمتحد را باید در جنبههای اجتماعی و اقتصادیش جستجو کرد. بر خلاف جامعه ملل، سازمان مللمتحد یکی از میانجیهای فعال توسعه اقتصادی و اجتماعی دنیائی است که مسائلش همه ریشه و ماهیت سیاسی ندارند. “دهه توسعه” آن بیهوده ماند، ولی تشکیلات تخصصیاش با کارشناسانی در همه زمینهها با بودجههائی که هر چند بزرگ نیستند، هسته طرحهای وسیع میشوند. پیشاهنگان تحولات سازنده بسیاری در دنیای عقب افتادهترند.
اگر مللمتحد بیش از آن که عامل بهبود اوضاع بینالمللی باشد آئینه آن شده است، مربوط به اکثریت اعضای آنست. در دنیای کنونی سازمان جهانی بیشتری نمیتوان داشت و باید انتظارات را پائین آورد. دست کم این قدر هست که ارتباط متمدن در سطح بینالمللی هنوز به مدد سازمان مللمتحد امکان پذیر است.