این ادراک ابتدائی از ازدواج که هر کودکی به شرط داشتن توانائی جسمانی میتواند مسئولیتهای زندگی مشترک را بپذیرد ناشی از شرایط جامعهی عقبافتادهای بود با اکثریت قریب به اتفاق بیسوادان که در آن جنبههای پیچیدهی روابط اجتماعی اصلاً شناخته نبود و رشد و بلوغ را در تظاهرات جسمی آن تشخیص میدادند و انتظارات مردم از یکدیگر به حداقل بود و نبودن ارتباطات کسی را در معرض هیچ تغییر قابل ملاحظه قرار نمیداد.
*****
ازدواجهای شتابزده
آیندگان ۲۷ شهریور ۱۳۴۸
داریوش همایون
ادراک ما از ازدواج با تأکیدی که بر جنبهی جسمانی آن دارد در کار تغییر است. وزارت بهداری از وزارت دادگستری خواسته است که به دختران کمتر از ۱۸ سال اجازهی ازدواج داده نشود. بدین ترتیب “آمادگی جسمانی” که تا کنون شرط ازدواج بوده است و به موجب آن گاه حتی دختران ۱۳ ساله به شوهر داده میشدند جای خود را به رشد عقلانی میدهد.
این ادراک ابتدائی از ازدواج که هر کودکی به شرط داشتن توانائی جسمانی میتواند مسئولیتهای زندگی مشترک را بپذیرد ناشی از شرایط جامعهی عقبافتادهای بود با اکثریت قریب به اتفاق بیسوادان که در آن جنبههای پیچیدهی روابط اجتماعی اصلاً شناخته نبود و رشد و بلوغ را در تظاهرات جسمی آن تشخیص میدادند و انتظارات مردم از یکدیگر به حداقل بود و نبودن ارتباطات کسی را در معرض هیچ تغییر قابل ملاحظه قرار نمیداد.
امروز در دنیایی که رادیو و تلویزیون و سینما و مطبوعات هیچ ذهن سادهای را هم از تأثیرات خود در امان نمیگذارند و مردم را هر روز با سرمشقهای تازه روبرو مینهند و انقلاب انتظارات بالاگیرنده و آگاهی به حقوق فردی، روحیههای قدیمی تسلیم و اطاعت و قناعت را دگرگون کرده است، زنوشوهری به مفهوم دیروزی آن پایدار نمیماند. زنان تغییر کردهاند و اگر هم در سنین نوجوانی به زور یا به فریب به خانه شوهر فرستاده شوند دیر یا زود زندگی را به عنوان یک زرخرید غیرقابل تحمل خواهند یافت. تصادفی نیست که سرکشی و نارضایی زنان جوان بنابر اظهار مقامات دادگاههای خانواده از موارد مهم طلاق گردیده است و خود طلاق به نحو روزافزونی رایج میشود. زناشوییهایی که در غیاب رضایت کامل طرفین بسته شدهاند نخستین قربانیان قانون حمایت خانوادهاند، که برای نخستین بار برای زنان نیز حقوق مساوی در ازدواج و طلاق میشناسند.
شک نیست که هنوز به علل اقتصادی و فرهنگی خانوادههای بیشماری مشتاق آنند که دختران خود را در نخستین فرصت “از سر باز کنند”. نگهداری دختران جوان در خانوادهها در حالی که هیچ وسیله تفریح و وقتگذرانی سودمند و مطمئنی برای آنها نیست آسان نخواهد بود و انتظارات دختران چنان بالا رفته که بسیاری خانوادهها از عهدهی براوردنشان برنمیآیند. بدگویان و ملامتگران بیشمار در خانوادهها و محلهها زندگی را بر دختران جوان بیشوهر تلخ میکنند. صرفهجوئیهائی که با شوهردادن دختران میتوان کرد وسوسهای برای بسیاری پدران خانواده است. ضرورت تحصیل برای دختر هنوز از جانب بسیاری پدر و مادران احساس نمیشود.
با این همه اگر قرار باشد رهایی دختران از ازدواجهای شتابزده و بیش از موقع به تحول طبیعی جامعه و اقتصاد گذاشته شود، فاجعههای شخصی روزافزونی سراسر جامعه را خواهد پوشاند. افزایش طلاق پایههای خانواده را سست خواهد کرد. به جای دختران جوان، زنان جوان جدا شده، بر خانوادهها تحمیل خواهند شد که نگهداریشان و حفظ نام نیکشان طبعاً دشوارتر خواهد بود. در درون خانوادهها ناسازگاری و نارضایی سرنوشت فرزندان را به تباهی خواهد کشاند.
پیشنهاد وزارت بهداری این حسن را دارد که مداخله قانون را در لحظهای که ضرورت شناخته شده ولی اسباب آن همه آماده نیست، جانشین تحول طبیعی خانواده در ایران میکند که به هر حال در جهت مخالف ازدواجهای پیش از موقع و دراز کردن سالهای دانشآموزی دختران است. پیشرفتهترین قشرهای جامعه اکنون همان توجه را به آموزش دخترانشان دارند که به پسرانشان و در ازدواج همان حق انتخاب را به دخترشان میدهند که به پسرشان.
این گرایش اندک اندک طبقات بالا و متوسط را فراگرفته است و به طبقه پایین متوسط میرسد. سیری است ناگزیر و مشخصه هر جامعه پیشرفتهای. چه بهتر که با یک مداخله صحیح قانوگذاری آن را تندتر کنیم؟
در روستاها و در میان طبقات پائینتر شهرها اجرای این تصمیم به هیچ روی آسان نیست و دادسراها فشار آن را سخت احساس خواهند کرد. در مواردی حتی ممکن است آسیبهائی به خانوادهها وارد شود. اما میتوان اطمینان داشت که در مجموع نه فشار مانند اکنون خواهد بود و نه آسیبها بدرجهی کنونی خواهد رسید.