ایران امروز، بخشی از ناحیه بسیار بزرگ جغرافیایی بوده که به تدریج از همدیگر جدا شدهاند… ایران امروز در قلب و مرکز این ناحیه واقع شده است و به رغم فراز و نشیبهای تاریخی هنوز استواری و استحکام خود را حفظ کرده است.
سخنان دکترجواد طباطبایی در نشست تخصصی «مکتب تبریز» در تبریز
فیلسوف سیاسی و پژوهشگر تاریخ معاصر، تبریز را منشأ تکوین ایران جدید عنوان کرد و افرود: دوران آگاهی جدید در تاریخ معاصر از این شهر آغاز شده است.
به گزارش هفته نامه طرح نو (تبریز) سیدجواد طباطبایی در نشست تخصصی «مکتب تبریز» که در حاشیه سومین جشنواره کتاب سال تبریز برگزار شده بود با بیان اینکه ایران امروز، بخشی از ناحیه بسیار بزرگ جغرافیایی بوده که به تدریج از همدیگر جدا شدهاند افزود: ایران امروز در قلب و مرکز این ناحیه واقع شده است و به رغم فراز و نشیبهای تاریخی هنوز استواری و استحکام خود را حفظ کرده است.
وی در ادامه بحث خود درخصوص گستره چتر ایران فرهنگی اضافه کرد: از حدود سه دهه قبل دریافتم که آنچه از سوی شرقشناسان درخصوص ایران مطرح شده است و همواره از سوی آنان به عنوان یکی از ویژگیهای ایران از آن یاد میکنند این نکته است که ایران بهرغم پذیرش اسلام هرگز در متن عربیت محو نشد و کوشید فرهنگ و زبان خود را در این ورطه حفظ کرده و از آن پاسداری کند.
وی یادآور شد: بسیاری از کشورهایی که اسلام را پذیرفته بودند، در متن عربیت حل شدند و فرهنگ خود را نیز از دست دادند. این باعث شد که در حال حاضر از آنها بهعنوان بخشی از جهان عرب که هم هویت زبانی و هم هویت فرهنگی عربی دارند یاد شود.
سیدجواد طباطبایی ادامه: اما این مسأله هرگز در مورد ایران اتفاق نیفتاد و ایران برخلاف بسیاری از کشورهای آن زمان که اسلام را پذیرفته بودند زبان محلی خود را نه تنها از دست نداد و زبان عربی بهعنوان زبان علمی جهان اسلام، بر آن چیره نشد، بلکه توانست انسجام خود را حفظ کند و به عنوان یک زبان موفق در جهان اسلام ظاهر شود.
وی با اشاره به اینکه زبان فارسی واجد ویژگیهای ارزندهای بود که توانسته بود به حیات معنوی و فرهنگی خود در زمان خود ادامه دهد افزود: ذکر این نکته شاید قابل توجه باشد که اگر زبانی جز زبان فارسی در این تقابل فرهنگی وجود میداشت، در مقابل این فرهنگ تمدنی دیگر یا از میان میرفت و یا حیات آن دستخوش وضعیتی میشد که نمیتوان به ادامه آن امیدوار بود.
دکتر سیدجواد طباطبایی با اشاره به نظریه «ویلیام دانالد هادسن» مستشرق درخصوص ایران و واقعیت تاریخی آن خاطرنشان کرد: این مستشرق درخصوص ویژگی فرهنگی ایران میگوید که ایران ورای مرزهای جغرافیایی و تاریخی خود گسترانده شده است و بهعنوان جوامع ایرانی مطرح است.
وی ادامه داد: آنها شاید به لحاظ ملتی ایرانی نباشند، اما تفکر و فرهنگ ایرانی در آن سیطره دارد که از عثمانی تا هند گسترده شده است.
طباطبایی ادامه داد: استدلال این شرقشناس غربی که هیچ تعلق خاطر ناسیونالیستانهای نسبت به ایران و این فرهنگ ندارد و خارج از این مجموعه به فرهنگ ایرانی مینگرد این است که فرهنگ ایرانی مآبی در تمام سیطره این سرزمین گسترده شده است و در آن تأثیرات فراوانی شده است.
این نویسنده و تاریخنگار افزود: در مقطعی از تاریخ حتی شاه عثمانی هنگام مکاتبه با یاران به رغم آنکه میتوانست به زبانی ترکی مکاتبه کند اما به دلیل جایگاه ارزنده زبان فارسی به زبان فارسی نامهنگاری میکرد تا نشان دهد نسبت به آن فرهنگ تسلط دارد و بر ابعاد زبانی آن مسلط است.
وی ادامه داد: این نشان میدهد که آسیای میانه تا مرز اروپا چیزی را در چنته دارد که نشان از اقتدار و قدرت آن است و با الگویی جهان را مینگریست که اساس آن ایرانی است.
وی با بازگشت به بحث مبنایی خود تحت عنوان «مشکل ایران»، گفت: پاسخ به «مشکل ایران»، بدون نظریه مقتدری که بتواند این مشکل را تشریح کند، امری دشوار است.
طباطبایی گفت: بعد از اسلام نظریه رایج حکومتی که در جهان اسلام گسترده شد نظریه خلافت بود که با اندکی تأخیر وارد فرهنگ سیاسی ایران شد.
وی افزود: این نظریه توسط یک دانشمند اهل بصره به نام ابوالحسن ماوردی ارائه شد. بصره در آن زمان تحت سیطره فرهنگ ایرانی بود و توانست با ارائه این نظریه به پیشرفت و توسعه فرهنگ اسلام کمکی شایان نماید.
دکتر طباطبایی یادآور شد: ایران بیش از آنکه یک واقعیت سیاسی باشد یک حوزه گسترده فرهنگی وسیع است که ما در حال حاضر در قلب این کانون فرهنگی قرار گرفتهایم.
وی با اشاره به پیچیدگیهای تاریخ ایران افزود: با این رویکرد است که از ایران بهعنوان یک مشکل یاد میکنم. چرا که ما یک تاریخ واقعی داریم که بر مبنای رویدادهای پرفراز و نشیب تقریر شده است و حوادث منبعث از آن نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته است.
وی با طرح این نکته که ما از یک تاریخ غنی و پایدار برخورداریم، افزود: این واقعیتی است که ما در کنار همسایگانی زندگی میکنیم که تاریخ منسجمی ندارند و با جعل تاریخ میکوشند برای خود هویت دست و پا کنند. این کشورها تاریخشان از یک نقطه به خصوص آغاز میشود و تاریخ آنها فرعی بر تاریخ ایرانی است و بهعنوان یک نمونه، تاریخ ادبیات عثمانی را میتوان نام برد.
دکتر طباطبایی با اشاره به تکوین ترکیه جدید افزود: مهمترین اتفاقی که در جریان این امر روی داد، این بود که ترکیه با قطع کردن بند ناف و اتصال آن با ایران فرهنگی تلاش کرد تاریخی نو برای خود دست و پا کند. در ادامه ترکها با طرح مباحث اسطورهای، نظیر دده قورقود و قلمداد آن بهعنوان یک حماسه ملی تلاش کردند خود را با این فرهنگ بیگانه نشان دهند تا از رهگذر این نقطه اتصال، تاریخی جدید برای خود ست و پا کنند.
وی در ادامه با اشاره به حضور همسایه شمالی ایران خاطر نشان کرد: در شمال ایران نیز این وضعیت حاکم است: کشوری که تاریخش در دل یک کشور دیگر حضور دارد و باید از همین رهگذر تاریخ خود را تدوین نماید. جمهوری آذربایجان همیشه با طرح این نکته که بخشی از خاک خود را در سرزمین ایران تعریف کرده است در صدد این است که تاریخ این سرزمین را نیز به تاریخ جمهوری آذربایجان اضافه کند.
وی افزود: در تریبونهای رسمی جمهوری آذربایجان از منطقه آذربایجان ایران بهعنوان آذربایجان جنوبی یاد میشود. در حالی که همگان میدانند سرزمینهای فعلی جمهوری آذربایجان بخشی از سرزمین ایران بودهاند که به دنبال قراردادهای ایران و روسیه از ایران جدا شدهاند.
دکتر طباطبایی ادامه داد: این کشور علاوه بر این ناچار است برای توجیه وضعیت نابسامان فرهنگی و تاریخیاش که از فقدان یک گذشته مستقل ناشی میشود یک دشمن را برای خود تعریف کند تا انحرافات خود را به آن نسبت دهد.
وی گفت: مقامات این کشور، ارمنیها را دشمن عمده این خطه از اقلیم ایران فرهنگی معرفی میکنند و همه موانع تاریخی و فرهنگی را به این کشور نسبت دادهاند.
وی در ادامه با اشاره به اصطلاح مکتب تبریز که عنوان دومین جلد از آثار سهگانه وی درخصوص تأملی درباره ایران است گفت: پیشینه تجددطلبی و مشروطهخواهی برخلاف تاریخی رسمی که از این رخداد مهم سیاسی وجود دارد پیشینهای بیش از ١١٠ سال دارد و میتوان ریشههای آن را به بیش از ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال نسبت داد.
وی خاطرنشان کرد: در خلال همان سالها اتفاقی در حال نضج بود که منجر به اعتلای تبریز و تبدیل شدن آن به مرکز تجددخواهی و مشروطهطلبی بود.
طباطبایی با اشاره به حوادث تاریخی و سیاسی آن دوره از تاریخ ایران افزود: دربار ایران در زمان فتحعلی شاه یک دربار سرشار از فساد و توطئه بود که در اندرونی آن نطفه بسیاری از دسائس و توطئهها بسته میشد.
وی ادامه داد: در این وضعیت بود که به تبدیل شدن تبریز بهعنوان دارالسلطنه دربار قاجار دوپارچه شد و دربار تبریز بهعنوان دربار مهم قاجار مطرح گردید. امری که منجر به آغاز فصلی نوین در تاریخ ایران منجر گشت.
نویسنده کتاب مکتب تبریز، اضافه کرد: تبریز به دلیل نزدیکی به مرزهای روسیه به محلی برای اداره مناسبات جنگ و اقتصاد تبدیل شد و عباس میرزا که مجدانه میکوشید کشور را از بیم و گزند تهدیدات برهاند توانست این شهر را بهعنوان یک شهر مهم و استراتژیک بسازد.
وی افزود: عباس میرزا در دیداری که با ناپلئون داشت با طرح این سؤال که شما چه میکنید که همواره در جنگها پیروز هستید تلاش کرد به سنت قضا و قدر پایان دهد.
وی زایش یک آگاهی جدید را نشانی از آغاز تاریخ جدید توصیف کرد و افزود: با پیدا شدن یک آگاهی جدید است که روند نوسازی ایران آغاز میشود و ایران جدید نطفهاش در تبریز شکل میگیرد.
این فیلسوف سیاسی با «ابلهانه» و «جعلی» خواندن روایتهایی که از تاریخ مشروطه شده است یادآور شد: اینکه گفته میشود مشروطهخواهان اطلاعی از ماهیت آن نداشتند و به تعبیر برخی مورخان آن را به مانند یک «مرغ» آنگونه که همسر سفیر انگلیس در تهران به آنها معرفی کرد، قلمداد میکردند، نشان از شناخت نادرست و ابلهانه مشروطه دارد.
وی افزود: در سال ۱۲۲۵ هجری در تبریز عدالتخانه تأسیس شده بود که برگرفته از بود که از غرب الهام گرفته شده بود و توانسته بود به محلی برای دادخواهی مردم تبدیل شود. از اینرو آنها میدانستند که چه میخواهند و بیاطلاع از ماهیت آن گفتهای نادرست است که عموماً از سوی برخی مورخان نقل میشود.
این نشست با استقبال گسترده و کم سابقه اساتید دانشگاه، اصحاب فرهنگی و نویسندگان و ناشران و مترجمین تبریزی روبرو شد.
منبع: http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=53&item=685