بایگانی موضوعی: نوشته‌ها و گفته‌ها

خدای طالب و قانون الهی / جستاری در اندیشۀ سیاسی و فلسفۀ حقوق / جواد طباطبایی

طلبان نیز مانند همۀ خیالبافان دیگر، با به بن‌بست رسیدن «فکر پریدن»، تازه خواهند «فهمید» که «یک عمر قفس بافتن» چه پی‌آمدهایی برای نسل‌های افغان داشته است. اگر تجربۀ ایران را ملاک عمل بدانیم می‌توانیم بگوییم که آنان، به عنوان مؤمنان راستین، به جمعی اصلاح‌طلب ـ در داخل یا در پناه امریکای جهانخوار ـ تبدیل خواهند شد، که به معنای بی‌عملی مزمن است، و جمعی دیگر پشیمانان ابدی و منفی‌باف! آن‌چه در این میان به حساب نخواهد آمد نابودیِ ـ دومِ ـ افغانستان و عمرهای تلف شدۀ چند نسل از مردم افغانستان خواهد بود، که البته ارزش چندانی نیز ندارد، زیرا این افغانان همان کسانی هستند که می‌خواهند قانون بشری تدوین کنند و همه سدِ راه پیاده شدن قانون الهی ملّا هبت‌اﷲ هستند!

 

نکته‌ای دربارۀ معنای سکولاریسم / جواد طباطبایی

یکی از مسئولان حکومت «یکدست» فرموده است: بانوان اول حجاب را در می‌آورند، بعد اگر دیدند ج.ا. واداد می‌گویند: پس اوریجینال سکولار شو! شورت را درمی‌آورند.

 

بخشی از رسالۀ دربارۀ ایرانشهر / جواد طباطبایی

چنان‌که گذشت، تداوم تاریخی ایران، از ایرانشهرِ دوران باستان تا ایران دورۀ اسلامی، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تاریخ این کشور است. فهم تاریخ کشوری که به‌رغم دگرگون‌های بسیار بیش از بیست و پنج سده تداوم پیدا کرده و توانسته است وحدت سرزمینی، فرهنگ ملّی و ویژگی‌های تمدنی خود را حفظ کند نیازمند مفاهیم و مقولاتی در تاریخ‌نویسی است.   

ترکیه، نوعثمانی‌گری، جمهوری علیف و بحران داخلی / دکتر جواد طباطبایی

در سیاست خارجی، در چهار دهۀ گذشته، ایران از کشوری مقتدر، دست‌کم، در منطقه، به کشوری تو‌ـ سری‌ـ خور تبدیل شده تا جایی که حتیٰ فرمانروای مستبد کشوری جعلی و تازه به دوران رسیده مانند علیف برای ایران شاخ و شانه می‌کشد و وزارت امور خارجه را بازی می‌دهد. «اقتدار» ادعایی، و سیاست مبتنی بر «عزت» مسئولان کشور همین قدر تحقّق خارجی پیدا کرده که طالبان سیل مهاجران را به طرف کشور روانه کنند، اما شیرهای آب سهم ایران را ببندند. آیا دولت فکر کرده است که در میان صدها هزار افغان، که بخشی از آن‌ها هم‌زبان و هم‌فرهنگ ما هستند، در چه مقیاسی از انواع اقوام تروریست وارد کشور شده و در آن جا خوش می‌کنند تا روزی در خدمت مطامع طالبان، ارودغان و علیف، یا حتیٰ گروه‌های آدمکش دولت اسلامی شام و عراق، قرار گیرند؟

 

ایرانشهر به عنوان رمز تداوم ایران / بخشی از رسالۀ در دست تدوین دربارۀ معنای ایرانشهر / دکتر جواد طباطبایی

اصطلاح نصّ را به عمد به کار می‌برم تا اشاره‌ای به اهمیت آن متن‌ها در تدوین نظام سنت قدمایی ایران کرده باشم. همۀ کشورهایی که در خلافت ادغام شدند توانستند سنتی تدوین کنند که تنها مبتنی بر یک نصّ ــ کتاب آسمانی اسلام ــ بود. در ایران، یکی از مهم‌ترین نمایندگان این دریافت از سنت امام محمد غزالی بود که با احیاء علوم‌الدین خود بیانیه‌ای برای اسلامِ نابِ شریعتمدارانه فراهم آورد، اگرچه آن اسلام ناب نیز به تصوف آمیخته بود. پیکار او با فیلسوفان دورۀ اسلامی و اسماعیلیان و شیعیان از دیدگاه دفاع از همین اسلام «ناب» شرعی بود. در ایران، از همان آغاز، سنت بر پایۀ نصّ‌های سه‌گانۀ کتاب آسمانی، منابع اندیشۀ ایرانشهری و نوشته‌های فیلسوفان یونانی تدوین شد و در سده‌های آتی نیز ادامه پیدا کرد.

 

دربارۀ علم موهوم / جواد طباطبایی

چنان‌که گفتم، سه دهه‌ای بحثی میان من و فیرحی در جریان بود. من، به خلاف استاد راهنمای دکتری او، اعتقاد نداشتم که رسالۀ او چنان ارزشی دارد و امروز نیز بر آنم که آن مرحوم عمری را در راه حرف‌هایی تلف کرد که در سال‌های آینده چیزی از آن مجموعه باقی نخواهد ماند. از این ملاحظات کلّی دربارۀ نوشته‌های فیرحی که بگذریم، یک اختلاف بزرگ مانع از این می‌شد که روزی به توافقی برسیم : او نگران اسلام بود، من نگران ایران بودم، و هستم. احتمال این هست که با اندیشه‌ای ملّی، در زمانی که بحران ژرفایی بی‌سابقه پیدا کند، بتوان کشور را نجات داد، اما با شکست آن چیزی که فیرحی نگران آن بود کشوری نخواهد بود و نگرانی فیرحی سالبه به انتفاءِ موضوع خواهد بود.

 

درباره مفهوم ایرانشهر / جواد طباطبایی

آنچه در زیر می‌آید نخستین صفحات رساله‌ای مستقل درباره مفهوم ایرانشهر است که در ماه‌های گذشته نوشتن آن را آغاز کرده بودم اما به دلایلی که نیازی به گفتن آن نیست به انجام رساندن آن تاکنون ممکن نشده است. این صفحات را به دوستانی تقدیم می‌کنم که در این روزها پیغامی داده‌اند اما توان پاسخگویی به فرد فرد آنان در من نیست.

 

دولتِ ملّیِ موجود و امّتِ مفقود / نکته‌ای در اندیشۀ سیاسی / جواد طباطبایی

در تنگنای محاصره‌ای که ایران از شرق و غرب، و شمال و جنوب قرار گرفته زمان آن رسیده است که مردم، در بی‌خبری مسئولان و بی‌اعتنایی به منطق مناسبات جهانی، هشیارتر از پیش باشند و همۀ حرکات و سخنان مسئولانی مانند مقام معاونت را زیر نظر داشته باشند. از همان دو جمله‌ای که از مقام معاونت نقل کردم، می‌توان دریافت که او درست نمی‌داند چه می‌گوید و اعتنایی به الزامات سخنان خود نیز ندارد، زیرا «مسئلۀ ما امّت‌سازی است» به معنای این است که بعد از پانزده قرن هنوز امّتی تشکیل نشده است.

 

زبان فارسی و تاریخ ایران بازیچه‌ای در دست استادان / دکترجواد طباطبایی

این توضیح مقدماتی را از این حیث آوردم بگویم نباید اجازه داد، در کنار جبهۀ داخلی تخریب زبان فارسی و یاوه‌سرایی دربارۀ تاریخ ایران، که همۀ دانشگاه‌های ایران کانون آن است، چنان‌که اقبال به کتاب آبراهامیان در همۀ سطوح تحصیلات دانشگاهی نشان می‌دهد، جبهۀ دیگری نیز در خارج از کشور باز شود. یک نمونه از فرآورده‌های این جبهۀ خارج مجموعه مقاله‌هایی با عنوان عهد قاجار و سودای فرنگ است که من در این‌جا اشاره‌هایی به برخی از اشکالات آن می‌آورم.

 

نقد کتاب ایران بین دو انقلاب: / جواد طباطبایی

این‌که ایران، مانند هر کشور دیگری، دشمنانی دارد امری بدیهی است، اما این‌که همۀ دشمنان خارجی ــ یا مقیم خارج ــ نمایندگانی نیز در داخل دارند که شمار اینان از عدد آنان نیز بیشتر است جای شگفتی دارد. در نخستین نگاه، احتمال دارد این ادعا، مانند برخی دیگر از ادعاهای نگارندۀ این سطور، سخن گزافی به نظر آید. در این یادداشت کوتاه به یک نمونۀ جالب توجه و سخت اسفناک اشاره می‌کنم و می‌خواهم بگویم که در مواردی برخی از دشمنان این کشور نمایندگانی دارند که آمیب‌وار تکثیر و پخش می‌شوند و، آگاهانه یا ناآگاهانه، تیشه به ریشه انسجام و وحدت ملّی می‌زنند.

 

آن‌که تاریخ می‌داند و آن‌که نمی‌داند / جواد طباطبایی

کمتر کشوری در جهان متمدن وجود دارد که کارگزاران بلندپایۀ آن به اندازۀ فرمانروایان ایران از تاریخ کشور خود بیگانه و از آن نفور باشند. البته، این تنها یکی از فضیلت‌های ملّی ماست و انحصار به فرمانروایان نیز ندارد. در این کشور، دیواری کوتاه‌تر از تاریخ ایران وجود ندارد، اما آن‌چه در این مسابقۀ رمی جَمَرات به دیوار کوتاه ایران مغفول می‌ماند این است که «در زمانه‌ای که سنگ فتنه از آسمان بر سر این کشور و مردم آن می‌بارد»، آن ریزه‌سنگ‌ها به تخته‌سنگ‌هایی تبدیل می‌شوند و بر سر همین کشور و مردم آن فرومی‌ریزند.

 

برخی نکته‌های پایانی. / بخش پایانی کتاب دولت، ملت و حکومت قانون

‌آنچه در زیر در چند بخش می آید، بخش پایانی کتاب دولت، ملت و حکومت قانون است که دو سال پیش منتشر شد و بزودی چاپ جدیدی از آن عرضه خواهد شد :

 

دانشگاه ایرانشهر / جواد طباطبایی

اگر دانشگاهِ ایران ملّی می‌بود، می‌بایست بتواند، پیش از آن‌که بحران چنان عمق و شدتی پیدا کند که اینک پیدا کرده است، نشانه‌های آن را در افق ببیند و، پیش از آن‌که ایران در محاصرۀ کامل ائتلاف نوعربی‌ـ نوعثمانی دربیاید، که می‌تواند آن را خفه کند، و پیش آن‌که منافع ملّی ایران وجه‌المصالحۀ امپریالیسم مضاعف روسیه و چین شود، که نزدیکی با آن‌ها هیچ سودی برای ایران نخواهند داشت و ضررهای بسیاری نیز خواهند داشت که تاریخ گواهی‌هایی صادق و بی‌امان بر آن دارد، توضیحی از دگرگونی‌های استراتژیکی علیه ایران بدهد.

 

«عمق استراتژیک ما» و پیامدهای جنگ قره باغ / جواد طباطبایی

یکی از مهم‌ترین موانع بر سرِ راه فهم درست آن‌چه در بیرون مرزهای کشور می‌گذرد تصور نادرست از سرشت دولت ملّی و منافع ملّی است. از آغاز انقلاب، اگرچه مسئولان بلندپایه، در دوره‌هایی شعار منافع ملّی را با تأخیر بسیار داده‌اند، اما توهّم وابستگیِ «ملّت» به امّت نیز پیوسته ذهن آنان به گونه‌ای آزرده است که نتوانند به موقع تصمیم درستی بگیرند. این‌که امامان جمعۀ برخی از شهرهای آذربایجان گمان می‌کند الهام علیف برای اسلام جهاد می‌کرد و نبردهای آرتساخ/قره‌باغ جنگ اسلام و کفر است، در حالی‌که گویا حتیٰ نیروهای مسلح کشور چنین برداشتی از معنا و هدف این نبردها ندارند، به معنای این است موضع رسمی دولت هم‌چنان میان دفاع از مصالح امّت و منافع ملّت در نوسان است.

 

سخنرانی دکتر جواد طباطبایی در بارۀ سُنت

 

مفاهیم توخالی در ماه‌های کرونایی / دکتر جواد طباطبایی

نخستین گام برای وارد شدن در سیاست آن است که مدعی ریاست و مدیریت کشور خود را از چنبر واژگان تهی از معنایی مانند مستضعف رها کند. در کشوری مانند ایران، استضعاف، بیش از هر جای دیگری، در کوچه‌ها، خیابان‌ها و شهرهای آن جاری است و رجل سیاسی نمی‌تواند چشم و گوش خود را بر این واقعیت ببندد و در ده هزار فرسنگیِ استضعافِ موجود دنبالِ استضعافِ موهوم بگردد و گرنه عِرض خود خواهد برد و مانند آن طلاب جوان که می‌خواستند از کهنسالان امریکایی پرستاری کنند خود را مضحکۀ کهنسالان روستا و شهر خود خواهد کرد!

 

بخش دوم یادداشت پنجم جواد طباطبایی خطاب به خاتمی

‌ ‌

جای شگفتی نیست که نفس سرد این جماعت افسرده در سنگ خارای ایران اثری نمی‌کند. پیشتر، عرب، ترک، مغول آن‌گاه که در این سرزمین پا گذشته‌اند، به تجربه دریافته‌اند که ایران همرنگ آنان نخواهد شد. البته، نباید گمان کرد که آن عربان، ترکان و مغولان اراده‌ای برای این کار نداشته‌اند؛ برعکس، آنان این مایه از عقل بهره داشتند که بسیار زود دریابند که برای ماندن باید رنگ ایران به خود بگیرند.

‌ ‌

 

« نوشته‌های قدیمی‌تر

نوشته‌های جدیدتر »