بایگانی موضوعی: تفسیر پدیدارشناسی روح هگل

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه چهارم بخش پنجم

وانگهی، در نظر هگل مرگ بدترین اتفاق زندگی نیست، بلکه او بر آن بود که دو نوع مرگ وجود دارد : مرگ – به تعبیر ما – افتخارآمیز و دیگر مرگ برای هیچ یا مرگ مفت. هگل بر آن بود که مرگ های انقلاب فرانسه از این نوع اخیر بود. اما همان طور که گفتم هگل از دوره جوانی توجهی به شهر و مدینه یونانی داشت و  همان به همراه دیگر دوستان هم حجره به اهمیت مناسبات شهروندی در یونان پی برده بود.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه چهارم بخش چهارم

نظریه خود هگل مبتنی بر این است که دو ساحت فرد و جمع باید بتوانند هر یک در جای خود حضور پیدا و رابطه ای دیالکتیک ایجاد کنند. معنی دولت جدید یا مدرنیته همین است. البته ما در ایران هم بسیار شنیده ایم که گفته اند ما چون امت وسط هستیم بنابراین همه چیزمان بینابینی است و از این رو نه لیبرالیسم را قبول داریم و نه سوسیالیسم را بلکه معتقد به یک راه بینابینی هستیم.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه چهارم بخش سوم

هگل پس از توضیح چند نکته دیگر که مجال طرح آن ها نیست، از یونان که در نظر او آغاز اروپا بود، گذر کرده و به انقلاب فرانسه که از نظر وی پایان – یعنی غایت تحول تاریخی – اروپاست منتقل می­شود.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه چهارم بخش دوم

هگل در پدیدارشناسی روح از نظریه اولیه خود درباره آرمانی بودن وضع یونان فاصله می­گیرد. پیشتر هگل گمان می­کرد که راه پایان دادن به وجدان نگون بختی که مسیحیت برای انسان اروپایی ایجاد کرده بازگشت به هماهنگی و وحدت زیبای یونانی و تکرار آن تجربه است.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه چهارم بخش نخست

آن چه در جلسات قبل درباره پدیدارشناسی روح گفتم بیشتر مقدمات با تاکید بر مقدمه و پیشگفتار این کتاب بود و بحث به این جا رسید که دوعنوان فرعی پدیدارشناسی روح هر دو به یک مطلب اصلی برمی­گردند. نظر مفسران پیشین – بویژه مفسران سده نوزده و اوایل سده بیستم – نیز که اعتقاد داشتند تعارضی میان دوعنوان فرعی وجود دارد، با توجه به تفسیرهای جدید درست به نظر نمی رسد.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه سوم بخش چهارم

هگل از این حیث تعبیر راه را به کار می گیرد که تجربه آگاهی یا آگاهی آگاهی از خود در این رفتن – به تعبیر دیگری در این سلوکی که مسیر تجربه آگاهی و خودآگاهی از آن می گذرد که تکرار می کنم معنای دیالکتیک در نزد هگل جز این نیست – تحقق پیدا می کند.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسه سوم بخش سوم

این جا این سوال پیش مطرح می شود : چرا فلسفه از این جا شروع می­شود؟ چرا این راه در نهایت به علم مطلق منجرمی­شود؟ و بالاخره این که علم مطلق به این معنی چیست؟

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسۀ سوم بخش دوم

سخن هگل این است که فیلسوفان دیگر ــ از دکارت تا کانت که در همین مقدمه از آن ها انتقاد می­کند ــ در محدوده نوعی واقع گرایی یا رئالیسم فلسفه تأسیس کرده اند، در حالی که اولین گام فلسفه پشت کردن به همین رئالیسم فلسفی است.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح هگل ــ جلسۀ سوم بخش نخست

تعبیر کاخ برای پدیدارشناسی روح را که گفتم خود هگل تعبیر راه را به کار می­برد، از این حیث بار دیگر تکرار کردم که بگویم مختصات معماری جایی که می­خواهیم وارد آن شویم برای ما کاملاً ناشناخته است.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح هگل ــ جلسۀ دوم بخش چهارم

هگل در ادامه به روح می رسد و می­گوید : «در این پدیدارشناسی غنای پدیدارهای این روح که در نخستین نگاه بی نظم و آشفته به نظر می­رسد، به مرتبه نظم علمی آورده می­شود که آن پدیدارها را در ضرورت آن ها بازنماید».

 

تفسیر پدیدارشناسی هگل ـ جلسۀ دوم بخش سوم

این جا از باب تقریب به ذهن می خواهم از دو اصطلاح اهل عرفان استفاده بکنم تا پیچیدگی بحث هگل را نشان بدهم. در یک حدیث قدسی معروف[۱] که عرفاء بسیار به آن استناد کرده اند، و البته به احتمال زیاد جعلی است، خداوند درباره خلقت عالم می­گوید : «من گنجینۀ پنهانی بودم و خواستم که شناخته شوم. پس، عالم را آفریدم تا شناخته شوم»

 

تفسیر پدیدارشناسی هگل ـ جلسۀ دوم بخش دوم

هگل می­ گوید پدیدار شناسی روح با تمامی شیوه های پیشین مقدمه نویسی بر فلسفه متفاوت است، کار اصلی پدیدارشناسی این است که دانش را بنیاد گذاری کند. هگل برای بنیاد گذاری از کلمه begrunden استفاده می­کند که معادل انگلیسی آن to found است.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح هگل ـ جلسۀ دوم بخش نخست

در جلسه قبل گفتم که بسیاری از نویسندگان پدیدارشناسی را به یک راه مانند کرده اند که خود هگل هم کم و بیش این تعبیر را به کار می برد. من ترجیح دادم برای فهم بهترمطلب تعبیر کاخ بلند را حفظ کنم چون آنچه در زبان فارسی درباره پدیدارشناسی روح نوشته یا ترجمه شده همگی بحثهایی است که در بیرون این ساختمان می گذرد و در واقع توصیف­هایی از بیرون است.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح ـ جلسۀ نخست بخش چهارم

کار مهم هگل که فعلاً به صورت گذرا به آن اشاره می کنم این بود که توضیح داد که مطلق یا روح در زمان یا در تاریخ و به تعبیر دیگر در تحول تاریخی است که به خودش آگاهی پیدا می کند، در سیر تاریخی است که از خود بیگانه می شود و بار دیگر به خود برمی گردد، پس، این مطلق اولیه و این روح اولیه، مطلق یا روح آخرهم هست با این تفاوت که بر او تاریخ گذشته است.

 

تفسیر پدیدارشناسی هگل ـ جلسۀ نخست بخش سوم

جوانی هگل مصادف با پایان فلسفه کانت و اوج فعالیت فیشته است که اولی در سال ۱۸۰۴ و دومی ۱۰ سال پس از آن درگذشت. هگل که در این دوره هنوز در آغاز راه بود، متوجه شد که اروپا دو دوره تاریخی را از سر گذرانده است، یکی دوره اصالت معقول و دیگری دوره اصالت عاقل یا به تعبیر دیگر رئالیزم و ایدئالیزم که البته هگل این کلمات را به این صورت به کار نمی برد.

 

تفسیر پدیدارشناسی روح هگل ـ جلسۀ نخست بخش دوم

در ادامه بحث خواهیم دید که بحث اصلی کتاب پدیدارشناسی روح عبارت از علم تجربه است، یعنی مسئله مهم این است که نه تنها علم تاسیس می شود و تکوین پیدا می کند بلکه این علم در تکوین خود چگونه به خود آگاهی پیدا می کند. به عبارت دیگر و برای تقریب به ذهن، اگر خط مستقیمی وجود داشته باشد که علم یا فلسفه (علم در نزد هگل به معنی فلسفه است) در آن جا تکوین پیدا می کند و پیش می رود،

 

تفسیر پدیدارشناسی روح هگل ـ جلسۀ نخست بخش نخست

تفسیر پدیدارشناسی روح هگل ـ بخش نخست جلسۀ نخست

این درسگفتار به مناسبت دویستمین سال انتشار پدیدارشناسی هگل در هشت جلسه در تهران عرضه شده است. آقای مصطفی نصیری با دقت آن ها را از نوار پیاده و بازنویسی کرده است. با تشکر از او این درسگفتارها را در اختیار علاقه مندان قرار می دهیم.

***

اشاره : درسگفتارهای تفسیر پدیدارشناسی روح هگل به تقل از http://gadim-va-jadid.blogfa.com/ در سایت بنیاد داریوش همایون درج گردیده است.

 

نوشته‌های جدیدتر »