مصالح ملی ایران ایجاب میکرد که منطقۀ شیخنشینهای خلیج فارس در تمامیت آن در نظر گرفته شود و میان سیاستهای ایران در شیخنشینها و روش آن در بحرین همآهنگی بوجود آید. ما در این کار اکنون موفقیت یافتهایم، با تصمیمی که به هیچ روی آسان نبوده است.
ایران آمادگی خود را از همان آغاز برای همکاری با همه کشورها و سرزمینهای منطقه خلیج فارس برای دفاع و امنیت دستهجمعی اعلام کرد. کاربردهای این سیاست کوشش استواری بود که ایران در تحقق این همکاری و در رفع اختلافات و در روشن کردن فضای سیاسی منطقه بکار برد. قراردادهای مکرر تعیین فلات قاره با همسایگان ایران و سلسله دید و بازدیدهای سیاسی در بالاترین سطح و استفادهای که از هر فرصت برای اعلام و نشان دادن حسن نیت ایران شد، منظره را در خلیج فارس یکسره دگرگون کرد.
با همۀ اختلافات در ظواهر، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ دنبالۀ طبیعی انقلاب مشروطه و تکمیل کننده آن در زمینۀ حیاتی بود. انقلاب مشروطه سیر نوسازی جامعۀ ایرانی را آغاز کرد. بیداری اذهان؛ برانگیختن تودههای پراکندۀ جمعیت در راه هدف واحد؛ مطرح کردن مسائل اساسی سیاست و اجتماع ایران؛ بر روی صحنه آوردن مرد عادی ایرانی و یک شور فروننشاندنی برای نگهداری و تجدد ایران از نتایج انقلاب مشروطه بود.
شگفتآور است که ما هنوز در مسئلۀ اساسی تقسیم قدرتهای اداری و وظیفۀ استانداران و جایی که وزارت کشور میتواند در سازمان اداری ایران داشته باشد این همه آشفته و پریشان فکریم. با همه دشواریها که هر روز بدان برخوردهایم هنوز نمیخواهیم بپذیریم که رهبری دستگاه اداری را در استانها و شهرستانها نمیتوان به مأموران سادۀ یک وزارتخانه سپرد. استاندار و فرماندار تا وقتی به عنوان مأمور وزارت کشور بشمار میروند هیچ برتری بر رؤسای ادارات دیگر ندارند و حقاً نمیتوانند انتظار پیروی از آنها داشته باشند.
خود نخستوزیر نخستین کسی است که از پنج سال گذشته ناراضی باشد و چشمان خود را به سالهای درخشانتری بدوزد. ولی گذشته و حال را با آینده مقایسه نمیتوان کرد و در مقایسه با گذشتۀ پیش از خود، نخستوزیر حق دارد از کارنامۀ پنجسالهاش خرسند باشد. دوران او دوران اصلاح روشها و تجدید تشکیلات عمقی در سیاست ایران بوده است که، هر چند هنوز در نخستین مراحل خود قرار دارد، آثار پردامنه خواهد داشت.
نظامیهای بعثی بیهوده چاره را در اعدامها و کشتارها و ساختن شهرها و ویران کردن شهرها میجویند. از عراق یک ملت واحد نمیتوان ساخت، مگر آن که مسئلۀ ملی آن گشوده شود. و این مسئله را به زور و با آهن و خون نمیتوان گشود. عناصر مختلف جمعیت عراق باید احساس کنند که سهم شایستهای در امور ملی دارند. تا وقتی قدرت اداره و نیروی اسلحه تنها به اقلیتی در میان این عناصر ـ اعراب سنی ـ انحصار دارد، از اکثریت نمیتوان انتظار داشت بیحرکت بنشینند.
وضع به جائی رسیده است که جماعت رهبران بعثی پوشیده در رختهای غرق مدال که گاه به اشتباه قداره را به جای قلم میگیرند ـ شاید چون نوک آن تیزتر است ـ برای تصفیۀ روح هر روز حمام خون میکنند. و گناههای بیشمار مردم را، برای رستگاری خود ایشان، در خون میشویند. عدالت و بخشندگی و مهربانی کشورگیرشان هیچ گروهی را بیبهره نمیگذارد. یک روز حمام خون کردان روان است، یک روز شیعیان، یک روز کمونیستها و روز دیگر بعثیها. گاه خون دست راستیها را پالایندهتر میدانند و گاه خون دست چپیها را.
در شرایط خاص ایران کمآبی یک عامل اضافی است که به سود کوتاه کردن فواصل و تمرکز بیشتر جمعیت کار میکند. بالا رفتن سطح زندگی و فعالیت اقتصادی نیاز به آب را چند برابر میکند. و وقتی در مناطق وسیعی آب به مقدار کافی یافته نشود باز راهی جز این نمیماند که یا از بالا بردن سطح زندگی مردم در آن مناطق چشمبپوشند ـ که پوشیدهاند ـ و یا مردم را به جاهایی سوق دهند که آب بتوان یافت. ساختن سدهای پر هزینه و شبکههای آبیاری در جاهای معدود ممکن است ولی در همه جا نمیتوان به آن توسل جست.
با امکانات کشور ما به هیچروی نمیتوان امیدوار بود که در طول یک نسل بتوانیم زندگی شایسته برای شهرنشینان خود فراهم کنیم و بخشهای صنایع و خدمات را چنان توسعه دهیم که مازاد جمعیت روستائی را یکسره جذب کنند. سرمایهگذاری در روستاها این حسن را خواهد داشت که با زحمت کمتر و احتمالاً هزینه کمتر خواهیم توانست سطح زندگی اکثریتی از ایرانیان را به حد مناسبی بالا ببریم بی آن که فشارهای کمر شکن بر منابع ارضی کشور وارد آید و بی آن که سرمایههای هنگفت در تأمین خدمات شهری از دست برود.
ایرانیان که همانند اروپاییان شدن را در ذات و ماهیت دشوار مییابند به همانندی در ظواهر پیوسته رغبت بیشتر نشان میدهند. عطش روانی به پیشرفت را باری سیراب باید کرد، هر چه بهتر اگر راههای بیزحمتتر در پیش گرفته شود. اگر با کار کمتر و تعطیل بیشتر بتوان به پایۀ غربیان رسید چه ضرورت است که در بند انضباط فکری و اخلاقی و وجدان کار و عشق به موفقیت باشند؟
شیخنشینهای ساحل جنوب خلیجفارس حکومتهای کوچک هستند ـ برخی با درآمدهای افسانهای و برانگیزندۀ طمع ـ که به حق از آیندهای متفاوت از گذشتۀ یک قرن و نیمی نگرانند. آنها ضمن این که با تعصب تمام از آزادی و خودمختاری خود در برابر هر دستاندازی همسایگان و حکومتهای مشابه خود دفاع کردهاند، نسلها با این ترتیب خو کردهاند که مناسباتشان را با دنیای خارج از طریق یک دولت خارجی انجام دهند و برای حمایت به آن دولت متکی باشند.