اگر جریانهای اندیشه دینی که از حوزههای علمیه برخاستهاند، در «نظر» نسبتی با «اکنون و اینجا»ی ایران برای خود تعریف نکنند، حرجی بر آنها نخواهد بود، زیرا مبنا و اساس اندیشه دینی با اینگونه قیود بیگانه است، با اینحال آنها نیز در «عمل» ملزم بهرعایت صرفه و صلاح ایرانزمین و مصالح ملی آن هستند، اما تعجب از جریان روشنفکری است که هیچ موقفی و موضعی برای ایستادن و نظریه دادن برای ایران ندارند. آیا واقعیت این است که آنها هیچ خطری را متوجه ایران نمیبینند؟ یا اینکه ایران «مشکل» آنان نیست. این سخن دکتر طباطبایی که «ایران متولی ندارد» التفات به همین واقعیت تلخ است که مقدّرات و مقالید امور ایران در دهههای اخیر، درحالی در دست اربابان دین و اصحاب کمپانی روشنفکری بوده است که هیچکدام اعتقاد راسخی به ایران، بهعنوان یک «ذات» ندارند، یا قدرمتیقّن چنین اعتقادی را از خود نشان ندادهاند.